دانلود جدید تریییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین ها اهنگ

تبدیل کنه و ایشون تونستن رکورد بیشتر پیام کوتاه رو به برنامه ی 2 تا 4 بامداد دو سال پیش خودشون

اختصاص بدن.

علی ضیا یکی از بهترین گوینده ها ی رادیو جوانه که به خاطر سبک اجراش و بداهه گویی و همچنین

تیکه کلام های خاص و جالبش تونسته محبوبیت زیادی به دست بیاره.







البته باید بگم که فعالیت ایشون محدود به رادیو نیست....قلم فوق العاده گیرایی دارند که میتونید مطالبشون رو از وبلاگ شخصیشون بخونید...

http://www.hastam.blogfa.com/

همین طور باید بگم که الان مشغول بازی در سریالی از سید وحید حسینی هستند که این عواملش

مجموعه نمایشی "دفتر خانه شماره 13"

کارگردان: سیدوحید حسینی
تهیه کننده: حسن علیرضای لواسانی
مدیر تصویربرداری: خسرو دادگر مرام
طراح چهره پردازی: شهرام خلج
مدیر صدابرداری: ساسان نخعی
طراح صحنه و لباس: مهنوش عباسی
دستیار یک و برنامه ریز: فرید قبادی
مدیر تولید: وحید مشاری
مدیر تدارکات: مهدی چراغی
انتخاب بازیگر و بازیگردان: محمد حاتمی

دیگر بازیگران این سریال علاوه بر آقای ضیاء

داریوش اسدزاده، شمسی فضل الهی، محمد عمرانی،

محسن افشانی،افسانه ناصری،محبوبه بیات و...

اضافه کنم که ساختار کلی این سریال شبیه سریال نیمکت هست.





در حال حاضر برنامه هایی که ایشون اجرا میکنند....

برنامه فوق العاده اخرشه ساعت ۵ تا ۷ رادیو جوان

برنامه نفس عمیق یک هفته در میان هر روز ساعت ۵ تا ۷ که این هفته اجراش به عهده اقای ضیاست.

"راستش این برنامه ها رو خودم گوش میکنم از اجراهاشون تو جاها دیگه بی خبرم"





چند تا از دست نوشته های ایشون
جهان از اضطراب تو سرشار


ما را به کجای زمین پرتاب می کنی...؟



در کوچه های رنگین کمان صورتت...؟

یا سه شنبه دست هایت...؟

شاید

در اقاقی گیسوانت

ما را به کجای زمین پر

تا

ب.....



****یه دست نوشته دیگه

حواسم نيست


خوشگلي هايت را كجا ريختي

كه حالا خضاب مي كني

من ابرو هاي بكرت را عاشق شدم

رسته در بالا و پايين نگاهت

نامرتب و در هم

من گسل هاي صورتت را.......

حالا ماست مالي مي كني

من دلت را عاشق شدم

حواسم نيست

آنقدر زيبا شدي

كه كسي دلت را..............

نكند دلت را.....

حواسم نيست

نكند

دلت را......



مصاحبه ای با علی ضیا:



علی ضیاء متولد1364 درشهرستان کاشان و دانشجوی رشته مکانیک (جامدات)

چطور وارد رادیو شدی؟

من شنونده برنامه های رادیو جوان بودم ، برنامه ای به نام"کاملا جوانانه" به سردبیری مهدی زریباف پخش می شد. موضوع برنامه شاهکار بود، من زنگ زدم وگفتم اگر می خواهید شاهکاری کنید این دلگیری غروب جمعه ها را بگرید. اتفاقا کسی که گوشی را برداشته بود در دانشکده من درس میخواند وشماره ای به من داد که اگر دوست داشتم با او در ارتباط باشم ومن این قضیه رو فراموش کردم تا اینکه یک روز در دانشکده دیدم یک نفر یه ترانه که با صدای رضا یزدانی و با شعر حضرت مولاناست را می خونه صداش کردم اون روز من مسابقه والیبال هم داشتم ولی آنقدرغرق صحبت کردن بودم که مسابقه رو فراموش کردم بعد متوجه شدم همان دونفری هستیم که با هم صحبت کرده بودیم از من پرسید چه کارمی کنی گفتم می نویسم ونوشته های من را به مهدی زریباف داد و او هم پسندید وقرار شد به عنوان نویسنده با آنها همکاری کنم و در زمان کار دوستانم گفتند صدای خوبی داری ومن را تشویق کردند تا تست دادم وخانم طاهری پیگیر کارهای من شد ولطف بسیاری در حق من کردند ونهایتا گوینده شدم.



پس یه جورایی پارتی داشتی؟

خیر من معتقدم ما بچه سید ها جدمان پارتی مان است، من نوشتم وزریباف پسندید و آیتمی ساخته شد با صدای خودم و دکتر نوری صدای من را پسندید.



بعد از اینکه پذیرفته شدی آموزش دیدی؟

بله من طی تستی که دادم ودر مرحله آخر در خدمت آقای خجسته وایشان سطح علمی وبیان و گفتگو را سنجیدندبعد گفتند چی کارها کردی من هم گفتم این نوشته هامه و این هم وبلاگمه و چون من کارم را با جوان شروع کرده بودم من را به شبکه جوان معرفی کردند وکلاسهایی از طرف سازمان برگزار شد.

3 سال است که گوینده هستی چرا بیشتر شنونده ها صدایت را این اواخر وآن هم در برنامه هایشبانگاهی می شنوند؟

من دوسال درگیر اختراع ودانشکده بودم واصلا به هیچ عنوان گویندگی را پیگیری نمی کردم وحتی دردوره ای که برگزار شد من مشغول دانشکده بودم وابتدای گویندگی باید برنامه شبانگاهی اجرا کرد ومن به دلیل مشغولیت درسی نمی توانستم.



"این چه زندگیه" تکیه کلام خاص ات است . اینکه تکه کلامت بین مخاطب لو رفته ایرادی به کارت وارد نمی کنه؟

بزارید خاطره ای تعریف کنم، دوران دبیرستان یک استاد حسابان داشتیم من چون بچه زرنگبودم جلو می نشستم پیش استاد من به بچه ها می رسوندم استاد حالش بد می شد بعد می رفتمبراش چایی می آوردم می گفتم بشین، این چه زندگیه! چایی بخوربعد وقتی چایی می آوردم بیرونم می کرد.نه، همه گوینده ها تکیه کلامی برای خودشون دارند من آن را ساختم وفکر می کنم برای تنوع بیشتر در کلام چه چیزی بهتره و آن را می گویم.قطعا تا دو سه ماه آینده عوضش می کنم ولی خوشبختانه تا امروز کسی ایرادی نداشته وسعی نمی کنم طوری حرف بزنم که صدایم
خوشگل تر بشود سعی می کنم حتی در گفتارم از خاطرات شخصی ام استفاده کنم
شاید خیلی ها بگویند این گوینده خود زنی می کند اما من برای ارتباط بهتر با مخاطبانم از آن استفاده می کنم وشنونده احساس راحتی بیشتری می کند. در همین برنامه های شنبه شب ها من چون از کاشان با اتوبوس می اومدم اتفاقات اتوبوس رو تعریف می کردم و این یک آیتم شده بود .



در اجرایت از کسی تقلید می کنی؟

اویل بله. چون برای روی خط جوانی می نوشتم و علاقمند اجرای فرشید منافی بودم سعی می کردم مثل آن باشم حتی سعی می کردم ادا واصول در بیاورم در برنامه شب های آفتابی سردبیر من را آزاد می گذاشت اما امروز سعی می کنم بیان خودم را با آنچه سردبیر گفته را اجرا کنم و واژه های جدید تری را با مطالعه کردن در اجرا بیاورم. روزی مهران دوستی به من گفت که صدای خوبی داری ولی فقط پشت میکرفون که رفتی دغدغه این را نداشته باش که صدایت خوب به گوش شنونده برسد گوینده غیر از صدا باید چیزهای دیگری هم داشته باشد.



رادیو پاسخگوی زندگی علی ضیاء هست؟

من هیچوقت به رادیو به عنوان شغل نگاه نمی کنم واحساس می کنم رادیو جزء لذت های زندگی من است واز اینکه در این محیط هستم خوشحالم وتا به امروز هرچیزی گرفتم خیلی با برکت بوده است.



جزء مخترعین جوان هم هستی چه چیزی اختراع کردی؟

من به همراه دوستم محمد یاری موتور نیمه دواری که با سوخت های مختلف کار می کند را طراحی کردیم واین طرح برنده مدال طلا جشنواره خوارزمی شد و رتبه اول را کسب کردیم و با شرکت های مختلف مذاکره کردیم اما متاسفانه در ایران استقبال نشد ولی شرکت های خارجی بسیار استقبال کردند.
چهار طرح دیگه هم داریم که تا 7 ماه دیگه به ثبت می رسه



برنامه های شبانگاهی که اجرا می کنی رکورد پیام کوتاه را در بین برنامه های شبکه شکسته است آیا زبان دل مخاطبتان را کشف کردی؟

زبان دل هنوز خیر. ولی فکر می کنم 30 درصد از آن را بدست آوردم سعی می کنم با مخاطبم در ارتباط باشم .دوستانم که برنامه را می شنوند غیر رادیویی هستند نظر می دهند که کجا خوب اجرا کردم وکجا اشتباه خوندم . برنامه شبانگاهی که سال گذشته ساعت 2تا 4 صبح داشتم حدود 4500 تا پیام کوتاه داشت هیچ برنامه ای اینقدر پیام کوتاه دریافت نکرده وبرنامه ما رکورد بیشترین شنونده را داشته .بامداد شنبه ها
تهیه کننده فرهاد مجلسی وعباس محمد خوانی صدابردار بود آنها نقش بسیاری در ارتباط با شنونده داشتند. ما رابطه فوق العاده نزدیکی با هم داشتیم وشوخی می کردیم مثلا می گفتم فرهاد مجلسی که 34یا 35 سالش هست الان پیراهن نارنجی پوشیده برگشته به روزگار جوانی خودش. شنونده دوست داره



آیا فکر می کنی صدای شما از ان صداهایی خواهد بود که بعدها به حافظه صوتی جامعه اضافه شود؟

سهراب سپهری وحافظ وقتی می نوشتند یه زمانی فکر می کردند برای نسل خودشون و شاید 15 سال آینده است اما وظیفه این آدمها به گونه ای بود که در طول تاریخ جریان پیدا کنندبدون اینکه خودشون بخوان این وظیفه علی ضیاء ست برای کسانی که در طول این دوران زندگی می کنند حرفی بزند که به دردشان بخورد.
احساسم بر اینست که این اتفاق می تواند بیفتد به تلاش من وصدای من تنها نیست، سواد وتکنیک و بخش عقیده واعتقاد شخصی هم در این کار دخیل است . اگر قرار است وظیفه ای را انجام بدهم سعی می کنم برای نسل خودم ماندگار باشم من باید کلامی را بگویم که بچه های این زمان با من ارتباط برقرار کنند واگر این توان را داشته باشم تاثیر گزار خواهم بود ومن حالم را در نظر می گیرم باید در ذهنشان سپرده شوم وبعد برای اینده.



حاضر هستی چه چیزی را نادیده بگیری تا در این عرصه دوام بیاری؟

من سعی می کنم ساده وصمیمی با شنونده ارتباط برقرار کنم وروی خط قرمز حرکت کنم، سعی می کنم فضا را ایجاد کنم حتی برای برنامه روی خط جوانی آیتمی نیایشی می نوشتم وبا صدای خودم اجرا می شد و این آیتم بر روی مخاطب خیلی تاثیر گذاشته بود که حدود 20 نفر زنگ زدند برنامه وگفتند ما نماز
نمی خوندیم وحالا این احساس را داریم که این کار را انجام بدهیم واین برای من خیلی ارزشمند بود که حتی یک نفر درآن لحظه آن کار را انجام بدهد حتی اگر خودم باشم افتخار من است اگر بتوانم بر روی یک نفر تاثیر داشته باشم. نگاهم به گویندگی فقط برحسب وظیفه است و اگر روزی احساس کنم رفتنم باعث میشه از خدای خودم دور بشم قطعا نمی روم ولی اگر رفتنم بتونه دلی را نزدیک کنه به خدای خودش قطعا همه چی رو از دست می دهم تا آن دل رو نزدیک کنم

چرا رادیو رو انتخاب کردید چرا تلویزیون نرفتید؟

تلویزیون پله بدی من است اگر روزی احساس کنم وظیفه ای دارم که باید آنجا انجام بدم قطعا می روم . باید فکر کنم وظیفه ام چیه .

در لحظه های تنهایی تون چه ترانه ای رو زمزمه می کنید؟

لحظه های تنهایی ام بیشتر شعر می گم، بعضی اوقات شعری از قیصر امین پور یا حضرت مولانا را زمزمه می کنم .تنهایی رو خیلی دوست دارم و ممنون خدا هستم که این لحظه ها رو به من هدیه می کند.



مدیریت دکتر گیل آبادی چقدر در حضور گویندگان جوان واجراهای آنها نقش دارد؟

من در زمان مدیریت دکتر نوری وارد شدم اما اعتقاد دارم که این دو نفر، یک راه را رفتند اگر نوری نبود گیل ابادی اینطور نمود نمی کرد واین دو همدیگر را تکمیل کردند وحاصل نسل دکتر نوری انسانهای بزرگی هستند . شبکه جوان با وجود این دو به این جایگاه رسید. دکتر گیل ابادی شبکه جوان را پر شنونده کرد وپایه های شبکه باحضور نوری استوار شد وگیل آبادی آن را رسانه کرد.



دوست داری صدای ماندگار در شماره بعد چه کسی باشد؟ فاطمه صداقتی



حرف آخر؟

از پدرم ومادرم که کودکی ام را به جای اینکه برایم قصه بخوانند شعر حافظ
می خواندندخواهرعزیزم وروزبه نوری که هماهنگی برنامه بود و تلفن رو برداشت خانم پور زارع
که به من اعتماد کرد واجرای برنامه شبهای آفتابی رو به من سپردند ودوست خوبم محمد یاری وفرهاد مجلسی ، عباس محمد خوانی وخانم مهشید طاهری بسیار تشکر می کنم.


تمام میشوم شبی فقط به من اشاره کن

یا علی



***منابع:

کلوپ اختصاصی هواداران علی ضیا

وبلاگ علی ضیا